غربت کشیدن

لغت نامه دهخدا

غربت کشیدن. [ غ ُ ب َ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) دور از وطن بودن. غربت دیدن. غربت کردن. رجوع به غربت شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) به غربت رفتن جلای وطن کردن

پیشنهاد کاربران

به غربت افتادن ؛ در غربت واقع شدن. ( یادداشت مؤلف ) :
ز خان و مان قرابت به غربت افتادم
بماندم اینجا بی ساز و برگ انگشتان.
ابوالعباس.

بپرس