غربت کشیدن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
به غربت افتادن ؛ در غربت واقع شدن. ( یادداشت مؤلف ) :
ز خان و مان قرابت به غربت افتادم
بماندم اینجا بی ساز و برگ انگشتان.
ابوالعباس.
ز خان و مان قرابت به غربت افتادم
بماندم اینجا بی ساز و برگ انگشتان.
ابوالعباس.