غربت کردن

لغت نامه دهخدا

غربت کردن. [ غ ُ ب َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) دور از وطن بودن. به غربت رفتن. غربت دیدن. رجوع به غربت شود :
کردند خاندان تو غربت نه زین صفت
ای کرده غربت و شرف خاندان شده.
خاقانی.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) به غربت رفتن جلای وطن کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس