غربت کردن. [ غ ُ ب َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) دور از وطن بودن. به غربت رفتن. غربت دیدن. رجوع به غربت شود : کردند خاندان تو غربت نه زین صفت ای کرده غربت و شرف خاندان شده.خاقانی.