غرایز
/qarAyez/
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - سرشت طبیعت ( اعم از خیر و شر ) طبع ۲ - ملکه ایست که از آن صفات ذاتی صادر شود و خوی ( خلق ) بدان نزدیک است جز این که در خوی اعتیاد مداخله دارد ولی در غریزه چنین نیست ۳ - استعدادی است که حیوان را خود به خود یعنی پیش از تجربه باجرای اعمال مفید و با معنی و پیچیده بر می انگیزد و قوای او را بدون احتیاج باکتساب تعدیل می کند چنانکه جوجه را فوری بدانه چیدن و مرغ را باشیانه ساختن و طیور را به ییلاق و قشلاق یا تمیز خطر از دور وامی دارد . یا غریزه جنسی . غریزه اطفای شهوت که سبب تولید نسل و بقای نوع است .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
سرشت ها