غرامت کشیدن. [ غ َ م َ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) به عهده گرفتن غرامت. تاوان کشیدن : کاش که در قیامتش بار دگر بدیدمی کآنچه بود گناه او من بکشم غرامتش.سعدی ( طیبات ).چندانکه ملامت دیدی و غرامت کشیدی ترک تصابی نکردی. ( گلستان سعدی ).آنکه ز بیگنه کشی نیست دمی ندامتش بیگنهی که او کشد من بکشم غرامتش.کمال خجندی ( از آنندراج ).