غراغر

لغت نامه دهخدا

غراغر. [ غ َ غ ِ ] ( اِ صوت ) قراقر. صدای شکم. غراغر امعاء. غراغر شکم. رجوع به قراقر شود.

غراغر. [ ] ( ع اِ ) داروئی است. داود ضریر انطاکی گوید: از داروهای کم تأثیری است که جدیداً درست شده و در امراض حلق و دماغ تا شبکه استعمال می شود و آن را با پختن چیزهائی که دارای جذب و تحلیل است تهیه می کنند. رجوع به تذکره داود ضریر انطاکی جزء اول ص 252 شود.

فرهنگ فارسی

داروئی است داود ضریر انطاکی گوید از داروهای کم تاثیری است که جدیدا درست شده و در امراض حلق و دماغ تا شبکه استعمال میشود و آنرا با پختن چیزهائی که دارای جذب و تحلیل است تهیه میکنند

پیشنهاد کاربران

بپرس