طمع چون بریدم من از مال خواجه
زنش غر که خود را کم از خواجه داند.
جهانگیری.
حکیم سنائی غر بااول مفتوح به معنی قحبه و با اول مضموم به معنی دبه خایه در این بیت آورده : گشته پر باد سخت خایه غر
مانده پر آب و سست آلت غر .
غر اول به معنی دبه خایه و غر دوم به معنی زن فاحشه است.( از جهانگیری ). زن بدکار. جنده. زن تباهکار :
تو گر حافظ و پشت باشی مرا
به ذره نیندیشم از هر غری.
منوچهری.
ای پسر گیتی زنی رعناست بس غر بافریب فتنه سازد خویشتن را چون به دست آرد عزب.
ناصرخسرو.
در خم شد و گفت ای که ترا خواهر و زن غرکس از پی زر تن چه نهد خوف و خطر بر.
سوزنی.
هجو سهیل زین و زن غر همی کنم یک هجو گفته دارم و دیگر نمیکنم.
سوزنی.
گر شرط غری کردن بود آنکه تو کردی پس بر همه غرهای جهان نیست غرامت.
حکیم علی شطرنجی ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ).
جرم خورشید را چه جرم بدانک شرق و غرب ابتدا شر است و غر است.
خاقانی.
گفت ای غر تو هنوزی در لجاج می نبینی این تغیر و ارتجاج.
مولوی.
|| ( مجازاً )به معنی بددل. ( غیاث اللغات ) ( برهان قاطع ). مردم بیدل را غردل خوانند. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) ( فرهنگ رشیدی ). || در خطاب به مرد به معنی عنین و خصی و مخنث نیز آمده : معذور است اگر با تو نسازد زنت ای غر
زآن گنده دهان تو و زآن بینی فرخند.
عماره.
همچو چینی دلبری مهمان غربانگ چنگ و بربطی در پیش کر.
مولوی ( مثنوی چ کلاله خاور ص 417 ).
نیست لایق غزو نفس و مرد غرنیست لایق مشک و عود و کون خر.
مولوی ( مثنوی ).
|| ( اِ ) مخفف غرد عربی به معنی خانه چوبین که تنها با لفظ باد استعمال شده ، به معنی خانه چوبین تابستانی : که هر گه که تیره بگردد جهان
بسوزد چو دوزخ شود بادغر.
؟ ( از فرهنگ نظام ).
رجوع به بادغر شود.- بادغر ؛ خانه ٔچوبین تابستانی. مرکب از باد + غر مخفف غرد عربی به معنی خانه چوبین ، لیکن تنها با لفظ باد استعمال شود. رجوع به غر شود. ( فرهنگ نظام ).بیشتر بخوانید ...