غذای بیمار

جدول کلمات

اش

پیشنهاد کاربران

بیمارانه. [ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ، ق مرکب ) منسوب به بیمار. مانند بیمار :
ز دورم یار دید و گفت کاین یحیی است پنداری
که سخت افتان و خیزان سست بیمارانه می آید.
قاضی یحیی ( از آنندراج ) .
|| ( اِ مرکب ) پرهیزانه و غذائی که برای بیمار ترتیب میدهند. ( ناظم الاطباء ) .
آش
سوپ رقیق
سوپ

بپرس