غدره

لغت نامه دهخدا

( غدرة ) غدرة. [ غ َ دَ رَ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ غادِر. ( اقرب الموارد ).

غدرة. [ غ َ دَ رَ ] ( ع اِ ) غُدرة. غُدارة. ( اقرب الموارد ). غِدرة. ( منتهی الارب ) ( تاج العروس ). ج ،غدرات. || واحد غدر. ( اقرب الموارد ). غدرةمثل غَدَر است. ( منتهی الارب ). رجوع به غَدَر شود.

غدرة. [ غ َ دِ رَ ] ( ع ص ) شب تاریک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ج ، غَدِرات.

غدرة. [ غ ُ رَ ] ( ع اِ ) آنچه پس گذارند آن را. ج ، غُدرات. ( منتهی الارب ). ج ، غُدرات ، غِدرات. ( اقرب الموارد ). غدرة. غدارة. رجوع به غُدرات و غِدْرات و غُداره و غِدرة شود.
غدره. [ غ َ رَ ] ( اِ ) پیکان تیربزرگ . غداره. قداره. کتاره. کثاله :
دره من شده ست از نعمت
چون زنخدان خصم پر غدره.
( احوال و اشعار رودکی تألیف سعید نفیسی ص 1205 ).
، ( غ-درة ) غ-درة. [ غ ِ رَ ] ( ع اِ ) غُدرة. ( منتهی الارب ). غُدارة. غَدَرة. ج ، غِدرات. ( تاج العروس ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - پیکان پهن بزرگ و شکاری و آن را به شکل بیل سازند . ۲ - حربه ای شبیه شمشیر که پهن و سنگین است . ۳ - پیکان نیزه . ۴ - دبه برنجین .
غدره غداره غدره

فرهنگ معین

(غَ رِ ) (اِ. ) نک غداره .

پیشنهاد کاربران

بپرس