- غبین الرأی ؛ سست رأی.
- غبین العقل ؛ سست عقل.
|| ( اِ ) غبن و زیان و فسوس :
آن غبین و درد بودی صد نماز
کو نماز و کو فروغ آن نیاز؟
مولوی ( مثنوی چ علأالدوله ص 166 ).
هرکه با سلطان شود او همنشین بر درش شِستن بود حیف و غبین.
مولوی ( مثنوی چ علأالدوله ص 47 ).