غبوق
لغت نامه دهخدا
غبوق. [ غ ُ ] ( ع مص ) شراب شبانگاهی خوردن. || شراب شبانگاهی خورانیدن. ( منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(غُ ) [ ع . ] (مص ل . ) شراب شبانگاهی خوردن .
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
برادرم که دو تن تاک را نهد نیرو
همی گسسته نگردد غبوق او ز صبوح
انوری
همی گسسته نگردد غبوق او ز صبوح
انوری
بادهٔ سحور
ساقی خوش است در رمضان باده ٔ سحور
می در پیاله ریز و مکش انتظار صبح
باقر کاشی از آنندراج
ساقی خوش است در رمضان باده ٔ سحور
می در پیاله ریز و مکش انتظار صبح
باقر کاشی از آنندراج