غبور

لغت نامه دهخدا

غبور. [ غ ُ ] ( ع مص ) درنگ کردن و باقی ماندن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ). باقی ماندن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( ترجمان علامه جرجانی ). || بگذشتن. ( ترجمان علامه جرجانی ) ( اقرب الموارد ). ماضی شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). ذهاب. رفتن. از اضداد است. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

درنگ کردن و باقی ماندن باقی ماندن

پیشنهاد کاربران

بپرس