غباریه
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
غباریه. ( اسم ) 1 - ازگیل . 2 - درختچه ایست از تیره خلنگها که دارای ساقه خزنده نیز می باشد این گیاه بطور وحشی در کوهستانهای ژورا و آلپ و پیرنه در ایتالیا و اسپانیا و فرانسه به فراوانی می روید . ساقه هایش
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
استوانه یی شکل مایل به قرمز و کم و بیش خوابیده است . برگهایش متناوب و دارای دمبرگ کوتاه و پهنک برگها بیضوی و نامنظم و ضخیم و چرمی شکل است . گلهایش سفید یا کمی مایل به قرمز و به صورت دسته های 3 تا 12 تایی است . تعداد گلبرگها و کاسبرگها مساوی و هر یک 5 عددند . تعداد پرچمهایش 10 و میوه اش سته است و رنگ میوه قرمز و شکلش کروی است . برگ این گیاه علاوه بر تانن و صمغ و املاح دارای ماده ای به نام اورسون نیز می باشد و به علاوه دارای مقداری آربوتین و اریکولین است . برگ گیاه مذکور دارای اثر قابض و ضد عفونی کننده است و در بیماری های مجاری تناسلی و التهاب مثانه و عدم تحمل ادرار مصرف می شود عنب الذئب عنب الدب انگور خرس عصیر الدب غایش یارشین مردار آغاجی .