غبار نشاندن. [ غ ُ ن ِ دَ ] ( مص مرکب ) گرد زدودن : تخت گیرد کلاه بستاندبنشیند غبار بنشاند.نظامی.- غبار غم نشاندن ؛ غم از دل زدودن : هر صبح فتح باب کن از انجم سرشک بنشان غبار غصه به باران صبحگاه.خاقانی ( ؟ )