غبارشدن. [ غ ُ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) غبار شدن زمین ، مراد کنده شدن زمین به نعل اسبان. ( از فرهنگ سکندرنامه ) ( آنندراج ). گرد شدن. خرد و نرم شدن : تو کز تفحص عنقا غبار خواهی شد چرا غزال قناعت نمیکنی تسخیر.
خاقانی.
فرهنگ فارسی
( مصدر ) گرد شدن خرد و نرم گشتن . یا غبار شدن زمین . کنده شدن زمین به نعل اسبان .