غبار برامدن

لغت نامه دهخدا

( غبار برآمدن ) غبار برآمدن. [ غ ُ ب َ م َ دَ ]( مص مرکب ) مراد بی رونق شدن. ( از فرهنگ سکندرنامه ، آنندراج ). || گرد انگیخته شدن :
در راه غمش دواسبه راندم
یک ذره غبار برنیامد.
خاقانی.

فرهنگ فارسی

( غبار بر آمدن ) ( مصدر ) ۱ - برخاستن گرد و غبار ۲ - بی رونق شدن .

فرهنگ معین

( غبار برآمدن ) ( ~ . بَ مَ دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) کنایه از: کساد شدن ، از رونق افتادن .

پیشنهاد کاربران

بپرس