در معنای کنایی در جمله زیر به کار میرود :
و فضل بن مروان را با من اندک غباری بود
( فرج بعد از شدت، حسین بن اسعد دهستانی، به تصحیح اسماعیل حاکمی ، ج1، انتشارات اطلاعات، صفحه46 )
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
در پهلوی: آپرا یا آپریا
بررسی ساختار واژگان "گباشتن، گواشتن، گواریدن، گواردن، گبار، گوار، گبارش، گوارش" در زبان پارسی:
ما در پارسی، بنواژه "گباشتن" را داریم که در گذر زمان به ریختِ "گواشتن" در آمده است.
"گباشتن" دارای بن کنونی "گُبار" است که امروزه به ریختِ "گوار" در آمده است و واژه "گوارا" نیز از همین آمده است.
... [مشاهده متن کامل]
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
"گباشتن" از دو بَخش ساخته شده است:
1 - پیشوندِ "گُ":در اینجا کاربرد "نفی کردن، تقسیم، کم شدن" را میدهد.
2 - باشتن:بن واژه ای است با بن کنونی "بار" که "باریدن" ریختِ دیگر آن است، و "انباشتن، انبار" از همین آمده اند. این بن واژه نشان دهنده "پر شدن، تجمع" است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
واژه "غبار" در "عربی" نیز برگرفته از "گبار"، بن کنونی "گباشتن" است.
پیشوندِ "گُ" میتواند مینه "تقسیم شدن، کم شدن، جدا شدن" بدهد و با نِگاه به این، واژه "گبار" کاربرد "غبار" را به زیبایی نشان میدهد و آشکار میشود که "غبار" برگرفته از "گبار" است.
اینَک، یک واژه به واژگان "معرب" افزوده شد.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
یک کاربرد "گباشتن/گواشتن" واژه "هضم شدن" است که در اینجا، باز هم پیشوندِ "گُ" میتواند "نفی کننده" باشد یا "تقسیم، کم شدن" که از نِگاه من، کاربرد دومی درست تر به نِگَر می آید.
واژه "گبارا/گوارا" نیز برگرفته از همین مینه ( =معنی ) هستند و برابر "هضم شو، چیزی که آسان هضم میشود" است و این کاربرد بی چون و چرا این واژه است.
در زیست، ما واژه "گوارِش" را داریم که برگرفته از همین "گباشتن" است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
میتوان به جای واژه "مَدفوع"، از واژه "گُباشته/گواشته" در زیست بِکار ببریم.
این واژه نوساخته است و درونمایه و ساختارش برای بیشتر مردم و زیست شِناس ها آشکار نیست و به آسانی میتواند بِکار گرفته شود.
نمی دانم چرا در زمینه های این چنینی، ما از واژگان "عربی" بکار میبریم، که میتوانیم پارسی شان را بِسازیم که بهتر است.
بِدرود!
غبار: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
پانسو pānsu ( سنسکریت )
دزمار ( دوز مار ) دوز= راست. درست مار= هامار. هموار. . . دوز مار. زمین های هموار و صاف
دولاغ احتمالا از واژه دیلخت dilakht در گویش نیشابوری باشه
گرد و خاک نرم . . . مه . .
این واژه ریشه فارسی اصیل دارد
هبا
تهک
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)