غاوشو. ( اِ ) آن خیار که برای تخم نگاهدارند. ( فرهنگ اسدی ). رجوع به غاوش شود : زرد و درازتر شده از غاوشوی خام [ کذا ] نه سبز چون خیار و نه شیرین چو خربزه.
لبیبی.
شنگ. پاشنگ. ( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ). || عاشقی که عشق او به درجه اعلی رسیده باشد. ( برهان ). ظاهراً مصحف غاش باشد. || خوشه انگور نارسیده. ( برهان ).
فرهنگ عمید
= غاوش: زرد و درازتر شده از غاوشوی خام / نه سبز چون خیار و نه شیرین چو خربوزه (لبیبی: شاعران بی دیوان: ۴۸۹ ).