غامده

لغت نامه دهخدا

( غامدة ) غامدة. [ م ِ دَ ] ( ع اِ ) چاه انباشته. || کشتی پر از بار. ( منتهی الارب ).

غامدة. [ م ِ دَ ] ( اِخ ) لقب عمربن عبداﷲ که پدر قبیله ای است از یمن بدان جهت که اصلاح مهمی کرد همان قوم خود یا آن غامد است. ( منتهی الارب ). و رجوع به غامد شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس