غالیه بار. [ ی َ / ی ِ ] ( نف مرکب ) به معنی غالیابار است که کنایه از بوی خوش دهنده باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). غالیه بخش : مگر که غالیه میمالی اندرو گه گاه وگرنه از چه چنان تافته است و غالیه بار.
فرخی.
ناز از تو سزد بر من مسکین که تو ایدون با طره مشکین و خط غالیه باری.
فرخی.
گرنه ز سر زلف بخم خیزد هر شب باد سحری ، از چه سبب غالیه بار است ؟
سروش اصفهانی.
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - آنچه غالیه پاشد غالیه بخش . ۲ - بوی خوش دهنده .