غالیه
/qAliye/
مترادف غالیه: مشک، غالی، گران
متضاد غالیه: ارزان، رخیص
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
داروئی بسیارخوشبوکه درطب قدیم بکارمیرفته وازترکیب مشک وعنبروحصی لبان(حسن لبه )وروغن بان میساختند
۱ - ( صفت ) مونث غالی گران . ۲ - ( اسم ) بوی خوشی است مرکب از مشک و عنبر و جز آن برنگ سیاه که موی را بدان خضاب کنند .
جندالغایه چنانکه طبری نوشته بر لشکریان هزیمت بافته محمد امین اطلاق شده است : از آن هزیمتیان پنج هزارمرد ببغداد شدند نزد محمد محمد ایشانرا بنواخت و درم نداشت که دادی و آن روز که ایشان را بارداد طشت غالبه پیش نهاد و هرکس را بریش غالبه پیش نهاد و هر کس را بریش غالبه کرد و ایشان بیرون آمدند با غالبه نه درم و نه خلعت و نه صلت مردمان بغداد بر ایشان بخندیدند و ایشان را ببغداد جندالغالیه نام کردند .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۱. ماده ای بسیار خوش بو، مرکب از مشک، عنبر، بان، و حصی لبان (حسن لبه ) که زنان برای معطر کردن زلف به کار می بردند و برای تقویت دماغ، قلب، تسکین صداع، و لقوه نیز مفید بوده.
۲. [مجاز] گیسوی سیاه و خوش بو.
۳. = غُلات
دانشنامه اسلامی
دانشنامه آزاد فارسی
کوهی در ۸۰کیلومتری الیگودرز واقع در استان لرستان به ارتفاع ۴,۱۱۰ متر. از بلندترین کوه های جنوب غربی ایران است و پوشش گیاهی و زیست محیطی متنوعی دارد. برای صعود به این ارتفاعات باید از روستای چقاگرگ، در ۴۸کیلومتری جنوب غربی الیگودرز، استفاده کرد. این منطقه از دیدگاه گردشگری از اهمیت بسیاری برخوردار است. در فصل های گرم سال دوستداران طبیعت را به سوی خود جلب می کند.
wikijoo: غالیه
مترادف ها
عطر، بوی خوش، غالیه
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
آن که از سنبل او غالیه تابی دارد
باز با دل شدگان ناز و عتابی دارد
غزل ۱۲۴ حضرت حافظ
باز با دل شدگان ناز و عتابی دارد
غزل ۱۲۴ حضرت حافظ
ماده ای که از زباد ماده مترشح و بر زمین بیفتد و بغایت خوشبوست را نیز غالیه گویند وزباد حیوانی بین گربه و راسو باشد وآن را از گربه سانان شمارند، گویا نوع افریقایی آن غالیه دارد
غالیه: ماده ای معطر مرکب از مشک، عنبر، عود و بان و جز آنها. معمولاً زلف را با غالیه می آغشتند
( ( به خواب دوش چنان دیدمی که زلفیش
گرفته بودم و دستم هنوز غالیه بوست ) )
( گزیده غزلیات سعدی، حسن انوری، انتشارات علمی، چ اول، ۱۳۶۹، ص۱۴۹. )
( ( به خواب دوش چنان دیدمی که زلفیش
گرفته بودم و دستم هنوز غالیه بوست ) )
( گزیده غزلیات سعدی، حسن انوری، انتشارات علمی، چ اول، ۱۳۶۹، ص۱۴۹. )
عطر مخلوط از مشک یا عود.
عطر مخلوط از مسج یا عود.
گران قیمت
ارزشمند، با ارزش، گرانبها، قیمتی، گران، گران قیمت
گران، ارزشمند، با ارزش، گرانبها
گران، با ارزش
گران قیمت، گران ، با ارزش
ارزشمند
اسم مادر بزرگم
اسم مادر بزرگم
غالیه سودن برجایی: آنجا را خوشبو کردن
چون شب از نافه های مشک سیاه
غالیه سود بر عماری ماه
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 544 )
چون شب از نافه های مشک سیاه
غالیه سود بر عماری ماه
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 544 )
نرگس همی در باغ در ، چون صورتی در سیم و زر / وان شاخه های مورد تر ، چون گیسوی پر غالیه ( منوچهری )
{فرهنگ عمید } دارویی بسیار خوشبو ، در طب قدیم به کار میرفته ، ترکیبی از مشک و عنبر و حصی لبان ( حسن لبه ) ، به رنگ سیاه است
غالیه موی : کنایه از موی سیاه و خوشبو
غالیه موی : کنایه از موی سیاه و خوشبو
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)