غالب خوزستانی
لغت نامه دهخدا
بی تو نفسی قرار و آرامم نیست
بی نام تو ذات و صفت و نامم نیست
بی چاشنی تو در جهان کامم نیست
بی روی تو صبح و موی تو شامم نیست.
ما مذهب چشم شوخ و شنگش داریم
کیش سر زلف مشک رنگش داریم
ماییم و دلی و نیم جانی ز غمش
و آن نیز برای صلح و جنگش داریم.
در پیش من از سر جفاهای نهان
باریک کنی همه تن خود چو میان
در شادی و عیش در کنار دگران
زان سان باشی که می نگنجی به جهان.
صاحب مجمع الفصحا در کتاب ریاض العارفین نام او را ذیل عنوان غالب خوزی آورده و در ذکر اسم کتاب او ( طرازالذهب ) افزوده است : «و آن مشتمل است بر فضایل و مناقب ائمه اثنا عشر علیهم السلام و در حقیقت ایشان براهین قاطعه در آن کتاب ثبت کرده ». ( ریاض العارفین چ 1 تهران ص 223 ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید