غال گذاشتن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
قال گذاشتن از فعل قالماق ( ماندن و تورکی است. چون در فارسی قاف وجود ندارد ) .
قال گذاشت ( یعنی گفت اینجا بمان ، زود بر می گردم. . . . ولی رفت و نیامد. و من همان جا ماندم ) اون منو قال گذاشت.
قال گذاشت ( یعنی گفت اینجا بمان ، زود بر می گردم. . . . ولی رفت و نیامد. و من همان جا ماندم ) اون منو قال گذاشت.