غافقی
لغت نامه دهخدا
غافقی. [ ف ِ قی ی ] ( اِخ ) رجوع به ابواسحاق ابراهیم بن احمدبن عیسی بن یعقوب شود.
غافقی. [ ف ِ قی ی ] ( اِخ ) ابن حرب. یکی از سران مردم مصر که بر عثمان بن عفان شوریدند و او را کشتند: در اوایل سنه خمس و ثلثین از هجرت سیدالمرسلین از مصر و کوفه و بصره جمعی کثیر به عزیمت آن که امیرالمؤمنین عثمان را از خلافت خلع نمایند ومسند ریاست را بوجود کسی که شایسته آن امر باشد بیارایند به مدینه آمده مصریان به مکان ذی مروة و کوفیان به منزل اعوص و بصریان به مقام ذی حسب نزول نمودند و کلانتر اهل مصر غافقی بن حرب بود و عبدالرحمن بن عدیس البلوی و کنانةبن بشر لیثی و سودان بن حمران السکونی در سلک اتباعش انتظام داشتند. ( حبیب السیر چ خیام جزء 4 از ج 1 ص 510 ). مورخان در قاتل امیرالمؤمنین عثمان اختلاف کرده اند چه بعضی بر آن رفته اند که سودان او را به قتل رسانیدند و برخی گفته اند رومان بن سرحان سرش از تن باز کرد و زمره ای گفته اند که کنانةبن بشرکشنده او بود و طایفه ای آن امر را به غافقی و قنبرنسبت نموده اند... ( حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 515 ).
غافقی. [ ف ِ قی ی ] ( اِخ ) ابوجعفر احمدبن محمدبن السید . یکی از مشاهیر ادبا و حکمای اندلس. وی در ادویه مفرده یعنی در علم نباتات طبی وحید عصر خویش بود و کتابی معتبرمسمی به «کتاب الادویة المفردة» در این فن تألیف کرده است. در این کتاب همه ادویه مذکوره در مصنفات دیسقوردیس و جالینوس را بعلاوه آنچه اطبای متأخرین اسلام آورده اند، بترتیب ذکر میکند. این کتاب کامل در نوع خود مدتها مرجع اطبا بوده است. ( قاموس الاعلام ترکی ). و ابن البیطار در مفردات خویش مکرر از او نقل کرده است. و رجوع به احمدبن محمدبن احمدبن السید شود.
غافقی. [ ف ِ قی ی ] ( اِخ ) ابوسعید عبدالرحمن بن عبداﷲبن بشربن الصارم الغافقی امیراندلس ، یکی از فرماندهان بزرگ دلیر و جنگجو است که اصلش از غافق ( از قبایل یمن ) است و در زمان سلیمان بن عبدالملک اموی نزد او رفت و در ایامی که موسی بن نصیر و فرزندش عبدالعزیز در اندلس اقامت داشتند به ایشان پیوست و سپس بفرماندهی سپاهیان ساحل شرقی اندلس تعیین گشت و پس از کشته شدن سمح بن مالک در سال ( 102 هَ. ق. ) شماره کسانی که گرد او جمع شده بود بسیار شد، در این هنگام به اربونة رفت و در آن جا مسلمانان او را به امارت خود انتخاب کردند و والی افریقا هم امارت او را تثبیت کرد، چندی بعد بین او و عنبسةبن سحیم که یکی از فرماندهان و امرای جیش بود اختلاف و معارضه ای رخ داد که بر اثر آن عبدالرحمن معزول گشت و عنبسة به جای او تعیین گردید. عبدالرحمن چندی صبر کرد وبا سپاهیان جنگجوی خود مشغول جنگ بود تا هنگامی که هشام بن عبدالملک او را به فرمانروایی اندلس برگزید سال ( 112 هَ. ق. ) در این هنگام عبدالرحمن به همه جای اندلس رفت و برای فتح غالیا که در آن زمان به زمین بزرگ معروف بود و اکنون کشور فرانسه است آماده گشت ، و برای انجام این منظور جنگجویان عرب را از شام و یمن و مصر و افریقا به یاری خود خواست ، عده کثیری روی آوردند و به کمک ایشان بر جبال برانس ( پیرنه ) تاخت و به همه نقاط دو ناحیه ٔاکیتانیة ( اکیتن ) و بورغونیه ( بورگنی ) رفت و بر شهر بردو مستولی گشت و سپاهیان شارل مارتل را عقب راند و قصد پیشروی سریع داشت ، ولی شارل سپاه بزرگی از مردم غالیا و ژرمن فراهم و از پیشرفت وی ممانعت کرد، جنگی خونین در نزدیکی رودخانه لوار بین او و شارل درگرفت و در این جنگ عبدالرحمن کشته شد. پایتخت اندلس در ایام امارت او شهر قرطبه بود، و پل مشهور قرطبه که از حیث وسعت و بزرگی و برجها بسیار معروف است از بناهای وی میباشد. ( الاعلام زرکلی ج 2 صص 497 - 498 ).
فرهنگ فارسی
ابو سعید عبدالرحمن بن عبدالله ابن بشر بن الصارم الغافقی امیر اندلس یکی از فرماندهان بزرگ دلیر و جنگجوست که اصلش از غافق است و در زمان سلیمان این عبدالملک اموی نزد او رفت و در ایامی که موسی بن نصیر و فرزندش عبدالعزیز در اندلس اقامت داشتند به ایشان پیوست و سپس بفرماندهی سپاهیان ساحل شرقی اندلس تعیین گشت .
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید