غافق
لغت نامه دهخدا
غافق. [ ف ِ ]( اِخ ) بطنی از ازد، و هو غافق بن العاص بن عمروبن مازن بن ازد، و قیل هو غافق بن الشاهدبن ازدبن عدنان ؛ غافقی منسوب به وی. کذا فی منتهی الارب ، و در تاج العروس آمده : هو ابن الشاهدبن عک بن عدنان بن عبداﷲبن الازد والیهم نسب الحصن و لهم خطة بمصر ایضاً، و یقال بل هو غافق بن الحرث بن عک بن الحرص بن عدنان. غافق بن الشاهدبن علقمه ، من عک ، من القحطانیة: جد جاهلی ، کان من بنیه وزراء و امراء فی الاسلام. ( الاعلام زرکلی ج 2 ص 756 ). و منهم ( من اهل الاندلس ) من ینتسب الی غافق بن عک بن عدنان بن رزان بن الازد. و قد یقال عک بن عدنان بالنون فیکون اخامعدبن عدنان و لیس بصحیح. قال ابن غالب : من غافق : ابوعبداﷲبن ابی الخصال الکاتب ، و اکثر جهات شقورة ینتسبون الی غافق. ( الحلل السندسیة ج 1 ص 296 ).
فرهنگ فارسی
بطنی از ازد
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید