غاشیه ٔ کوکیلی

لغت نامه دهخدا

غاشیه کوکیلی دز. [ ی َ ی ِ دِ ] ( اِخ ) نام غاری در گیلان : خورشید چون این خبر مشاهده فرمود عظیم بترسید و با ازواج و اولاد و عبید و مواشی و اموال و ذخایر به بالای دربند براه زاورم بیرون رفت و در غاری که آن را غاشیه کوکیلی دز می گویند و دوساله آذوقه آنجا مجتمع بود عیال و اطفال و اموال را مضبوط ساخت و دری که بزعم گیلانیان پانصد کس از حمل آن عاجز بودند بدان غار استوار کرد... ( حبیب السیر چ قدیم تهران جزء اول از ج 1 ص 341 و چ خیام ج 2 ص 404 ).

پیشنهاد کاربران

بپرس