غازغاز. ( ص ) از هم شکافته و بازشده. ( برهان ) ( آنندراج ) : روی نشویی نکنی یک نماز کافری ای... زنت غازغاز. تاج بهار جامی ( از آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ) ( صحاح الفرس ). بپاره های خرد بریده. ترک ترک. شکاف شکاف : صعوه در ظل همای عدل و داد پهلوان مر عقاب ظلم را پر بردراند غازغاز.