غازانی
لغت نامه دهخدا
غازانی. ( ص نسبی ) ( تریاق... ) معجونی مرکب که به دستور غازان ساخته شده بود : و از ادویه مفرده آن چه پیش هر طایفه به تریاقیت مجرب و معروف بود بیست وچهار داروی مفرد که هریک علی حده تریاق مطلق بود اضافت تریاق فاروق کرد و آن تریاق را تجربه فرمود و بغایت نافع آمد و نام آن تریاق غازانی شد. ( تاریخ غازانی چ انگلستان ص 173 ).
غازانی. ( اِخ ) ( کوشک... ) نام محلی قرب تبریز که امیر تیمور گورکان در سفری به تبریز در آن جا توقف کرد. مؤلف حبیب السیر آرد : و از آنجا ماهچه رایت گیتی فروز پرتو وصول بر اوجان انداخته کوشک غازانی از فر نزول صاحبقرانی غیرت افزای بروج آسمانی شد و چون چند روز در آن مقام به عیش و نشاط اوقات بگذرانید خرم و مسرور به تبریز رفته در دولتخانه فرود آمد... ( حبیب السیر چ خیام طهران ج 3 ص 501 ).
فرهنگ فارسی
نام محلی است قرب تبریز که امیر تیمور گورکان در سفری به تبریز در آن جا توقف کرد
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید