غارتیدن

لغت نامه دهخدا

غارتیدن. [ رَ دَ ] ( مص جعلی ) ( مصدرمنحوت از غارت عربی ) غارت کردن. اغارة :
چون دید ماهیان زمستان که در سفر
نوروزمه بماند قریب مهی چهار
اندر دوید و مملکت او بغارتید
با لشکری گران و سپاهی گزافه کار.
منوچهری.

فرهنگ فارسی

( غارتید - خواهد غارتید - غارتیده ) غارت کردن اغاره : اهل مکه این بشنیدند مجتمع شدند و حمیت جاهلیت کار بستند و بانگ بزدند که هر کسی که باز پس ایستد سرایش ویران کنیم و ثقلش بغارتیم .

فرهنگ عمید

غارت کردن، تاراج کردن: اندر دوید و مملکت او بغارتید / با لشکری گران و سپاهی گزافه کار (منوچهری: ۳۹ ).

پیشنهاد کاربران

بپرس