غائله
/qA~ele/
مترادف غائله: آشوب، بلوا، شورش، فتنه، نهضت، آفت، بلا، بلای ناگهانی، بدی، شر، آسیب، گزند، دشواری، سختی
برابر پارسی: غوغا، آشوب، شورش
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
۲. مهلکه، آشوب.
۳. [قدیمی] سختی و گزند.
پیشنهاد کاربران
بعضی ها، قائله را به اشتباه به معنی آشوب می گیرند در صورتی که غائله به معنای آشوب، بلوا، شورش، فتنه و اغتشاش است.
برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی استفاده کرد عبارت زیر برای پرهیز از استفاده از قائله به معنی آشوب پیشنهاد می شود.
... [مشاهده متن کامل]
غائله بهتر است مغلوب شود تا غالب ( غائله معنی آشوب می دهد و برگیرنده کار نادرستی است )
برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی استفاده کرد عبارت زیر برای پرهیز از استفاده از قائله به معنی آشوب پیشنهاد می شود.
... [مشاهده متن کامل]
غائله بهتر است مغلوب شود تا غالب ( غائله معنی آشوب می دهد و برگیرنده کار نادرستی است )
اغتشاش