غائله
/qA~ele/
مترادف غائله: آشوب، بلوا، شورش، فتنه، نهضت، آفت، بلا، بلای ناگهانی، بدی، شر، آسیب، گزند، دشواری، سختی
برابر پارسی: غوغا، آشوب، شورش
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
۲. مهلکه، آشوب.
۳. [قدیمی] سختی و گزند.
پیشنهاد کاربران
منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
سامتیک یعنی زبان سامی پاین گفت عربی هست




سامتیک یعنی زبان سامی پاین گفت عربی هست




بعضی ها، قائله را به اشتباه به معنی آشوب می گیرند در صورتی که غائله به معنای آشوب، بلوا، شورش، فتنه و اغتشاش است.
برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی استفاده کرد عبارت زیر برای پرهیز از استفاده از قائله به معنی آشوب پیشنهاد می شود.
... [مشاهده متن کامل]
غائله بهتر است مغلوب شود تا غالب ( غائله معنی آشوب می دهد و برگیرنده کار نادرستی است )
برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی استفاده کرد عبارت زیر برای پرهیز از استفاده از قائله به معنی آشوب پیشنهاد می شود.
... [مشاهده متن کامل]
غائله بهتر است مغلوب شود تا غالب ( غائله معنی آشوب می دهد و برگیرنده کار نادرستی است )
اغتشاش