عیول

لغت نامه دهخدا

عیول. [ ع ُ ] ( ع مص ) نیازمند و درویش گردیدن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). فقیر شدن. ( از اقرب الموارد ). عَیل. عَیلة. مَعیل. رجوع به عیل وعیلة و معیل شود. || رفتن. ( از منتهی الارب ). رفتن و گشتن و دور زدن. ( از اقرب الموارد ). عُیول. عَیل. رجوع به عیول و عیل شود. || ( اِمص ) درویشی و فاقه. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).

عیول. [ ع َ ] ( ع مص ) رفتن وگشتن و دور زدن. ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). عُیول. عَیل. رجوع به عیول و عیل شود. || ( اِمص ) فقر و تنگدستی و مسکینی. ( ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران

بپرس