عیهم

لغت نامه دهخدا

عیهم. [ ع َ هََ ] ( ع ص ) استوار از هر چیزی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). شدید. ( اقرب الموارد ). || شتر ماده تیزرو. || ( اِ ) پیل نر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

عیهم. [ ع َ هََ ] ( اِخ ) جائی است در «غور» از تهامة. و گویند کوهی است در نجدبر طریق یمامة بسوی مکه. و نام آن در شعر جابربن حنی و ابن السکیت آمده است. رجوع به معجم البلدان شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس