عینه


معنی انگلیسی:
exactly

لغت نامه دهخدا

( عینة ) عینة. [ ن َ ] ( ع مص ) فراخ سیاهی چشم گردیدن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). عَیَن. رجوع به عین شود.

عینة. [ ن َ ] ( ع اِ ) وام که در آن وام دهنده را نفعی نباشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). عبارتست از اینکه شخصی نزد شخص دیگر رود و وامی طلب کند. وام دهنده به طمع سودی که از راه وام دادن به دست نمی آید به دادن وام راغب نگردد و گوید این جامه را که بیش از ده درهم ارزش ندارد به دوازده درهم به تو بفروشم ، مشروط بر اینکه قیمت آن را در فلان موعد بپردازی. و بدینوسیله دو درهم برای خود سود در نظر گیرد در برابر مدتی که برای ادای دین مدیون معین کرده است.( از کشاف اصطلاحات الفنون ) ( از تعریفات جرجانی ) ( از اقرب الموارد ). || بهای پیشین. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). سلف و بهای پیشین. ( ناظم الاطباء ). سلف. ( اقرب الموارد ). نسیه. ( دهار ). || بهترین و برگزیده شتران. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). نیکو و برگزیده از مال ، بمعنی عیمة: خرج فی عینة ثیابه ؛ با لباسهای نیکوی خود خارج شد. و «عینةالخیل »؛ نیکو از اسبان. ( از اقرب الموارد ). || ماده جنگ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ماده جنگ وکارزار. ( ناظم الاطباء ). مادةالحرب. ( اقرب الموارد ). || گرداگرد چشم گوسپند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). ج ، عین. ( اقرب الموارد ). || ثوب عینة ( بصورت اضافه )؛جامه نیک روگاه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). جامه نیکو در نگاه چشم. ( از اقرب الموارد ).
عینه. [ ع َ / ع ِ ن ِ هی / ن َ هو ] ( از ع ، ق مرکب ) عین آن. خود آن. ظاهراً مخفف بعینه است که در تشبیهات مستعمل میشود. ( آنندراج ) :
گل به چشمم عینه پیراهن یوسف نمود
گلستان بیت الحزن گردید یعقوب مرا.
آقا شاپور طهرانی ( از آنندراج ).
و رجوع به عین شود.
- بعینه ؛ بدرستی و کاملاً و بسیارمانند. ( از ناظم الاطباء ). و رجوع به بعینه شود : آن معتمد را بزودی بازگردانیده آید بعینه. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 335 ).
بعینه ز هر سو که برداشتند
نمایش یکی بود بگذاشتند.
نظامی.
بعینه در او صورت خویش دید
ولایت به دست بداندیش دید.
نظامی.
مراد شه که مقصود جهانست بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

عین آن خود آن ظاهرا مخفف بعینه است که در تشبیهات مستعمل میشود

پیشنهاد کاربران

در زبان عربی اهوازی - اهواز ( خوزستان ) به معنی عینک است
عینه

بپرس