عیمه

لغت نامه دهخدا

( عیمة ) عیمة. [ ع َ م َ ] ( ع مص ) آرزومند شیر گردیدن. ( از ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || تشنه شدن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). عَیم. رجوع به عیم شود.

عیمة. [ ع َ م َ ] ( ع اِمص ) آرزوی شیر. ( ناظم الاطباء ). شهوت و میل داشتن به شیر و لبن. هرگاه شخص اشتهای شیر کند گویند: «قداشتهی فلان اللبن » و اگر اشتهای او بسیار زیاد گردد گویند: «عام الی اللبن ». ( از اقرب الموارد ). || تشنگی. ( ناظم الاطباء ). عطش. ( اقرب الموارد ).

عیمة. [ م َ ] ( ع ص ) شتران برگزیده. ( منتهی الارب ). نیکان از مال. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

شتران برگزیده نیکان از مال

پیشنهاد کاربران

بپرس