عیلت

لغت نامه دهخدا

عیلت. [ع َ ل َ ] ( ع اِمص ) عیلة. درویشی و فاقه. رجوع به عَیلة شود : عبدالملک از غصه آن حیلت و محنت این عیلت بی سامان شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 178 ).

عیلة. [ ع َ ل َ ] ( ع مص ) نیازمند و درویش گشتن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). فقیر و محتاج شدن. ( از اقرب الموارد ). عَیل. عُیول. مَعیل. رجوع به عیل و عیول و معیل شود.

عیلة. [ ع َ ل َ ] ( ع اِمص ) درویشی و فاقه. ( از منتهی الارب ). اسم است از مصدر عَیل. ( از اقرب الموارد ). درویشی. ( دهار ) ( غیاث ). درویشی و فقر و فاقه. ( ناظم الاطباء ). گویند: طال عیلتی ایاک ؛ یعنی دراز شد احتیاج من به تو. ( منتهی الارب ). رجوع به عیلت شود : و ان خفتم عیلة فسوف یغنیکم اﷲ من فضله. ( قرآن 28/9 ). || ( اِ ) بمعنی عَیِّل است. ( از اقرب الموارد ). رجوع به عیّل شود.

عیلة. [ ع َ ی َ ل َ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ عائل. ( از ناظم الاطباء ). رجوع به عائل شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس