عیط
لغت نامه دهخدا
عیط. [ ع َ ی َ ] ( ع مص ) درازگردن بودن. عَیِطَ الرجل ؛ گردن آن مرد دراز بود. ( از اقرب الموارد ). درازگردن گردیدن. ( از ناظم الاطباء ). || ( اِمص ) درازی گردن. ( منتهی الارب ).
عیط. ( ع ص ، اِ ) ج ِ أعیط. ( ناظم الاطباء ). رجوع به اعیط شود. || ج ِ عَیطاء. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به عیطاء شود. || ج ِ عائط. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به عائط شود. || شتر برگزیده و جوان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). شتران برگزیده و جوان. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). نیک از شتران و جوانان آنها مابین «حقة» تا «رباعیة». ( از اقرب الموارد ).
عیط. [ طِ ] ( ع صوت ) آواز جوانان چابک و سبک ، چون همدیگر را آوازکنند. یا کلمه ای است که وقت مستی و بازی و چیرگی بدان بانگ کنند و خروشند. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و آن مبنی بر کسر می باشد. ( از اقرب الموارد ).
عیط. [ ع ُی ْ ی َ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ عائط. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به عائط شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید