عیش کردن. [ ع َ / ع ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) خوش گذراندن. عشرت کردن : به یاد مهربانان عیش میکردگهی میداد باده گاه میخورد.نظامی.دیدی که چه عیش کرد چون مردآن عاقبت آن فلان نیرزد.سعدی.