عیسو
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
ابن اسحاق بن ابراهیم علیه السلام
دانشنامه عمومی
عیسو ( عبری: עֵשָׂו، به معنی «مودار» ) یا عیص، پسر بزرگ اسحاق و ربکا و برادر یعقوب است. او نخست زادگی خود را به آش سرخ فروخت و از آنجا به ادوم ( عبری: אֱדוֹם، به معنی سرخ ) معروف گردید. [ ۲] او به شکار اسب و غزال بسیار علاقه مند بود. [ ۳] بر طبق ادعای تورات: هنگامی که برای شکار رفت تا برگشته غذایی برای پدرش بپزد تا پدرش اسحاق او را برکت دهد، یعقوب آمده و به فریب از اسحاق برکت گرفت. [ ۴]
فرزندان عیسو در کوه سعیر زندگی می کردند و جامه سرخ بر تن می کردند. [ ۵]
عیسو دو همسر حتی و کنعانی به نام های عاداه و باسماس گرفت. [ ۶] باسماس برای عیسو چهار پسر به نام های نحاس، زارح، شماه و مزاه به دنیا اورد و عاداه برای عیسو دو پسر به نام های الیفز و تامان آورد. [ ۷]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلففرزندان عیسو در کوه سعیر زندگی می کردند و جامه سرخ بر تن می کردند. [ ۵]
عیسو دو همسر حتی و کنعانی به نام های عاداه و باسماس گرفت. [ ۶] باسماس برای عیسو چهار پسر به نام های نحاس، زارح، شماه و مزاه به دنیا اورد و عاداه برای عیسو دو پسر به نام های الیفز و تامان آورد. [ ۷]
wiki: عیسو
دانشنامه آزاد فارسی
عیسو (Esau)
در عهد عتیق، پسر اسحاق و رِفقَه، و برادر همزاد، اما بزرگ تر یعقوب که مو و ریش ژولیده داشت. بنابر عهد عتیق، یعقوب برای این که اسحاق نابینا او را به جای عیسو برکت بدهد، پوست بزغاله ای به تن کرد و به این ترتیب اسحاق را فریفت. پیش از آن عیسو حق اولاد ارشدبودن را هم در ازای «آش ادوم (سرخ)» به یعقوب فروخته بود. عیسو سرسلسلۀ ادومیان شد.
در عهد عتیق، پسر اسحاق و رِفقَه، و برادر همزاد، اما بزرگ تر یعقوب که مو و ریش ژولیده داشت. بنابر عهد عتیق، یعقوب برای این که اسحاق نابینا او را به جای عیسو برکت بدهد، پوست بزغاله ای به تن کرد و به این ترتیب اسحاق را فریفت. پیش از آن عیسو حق اولاد ارشدبودن را هم در ازای «آش ادوم (سرخ)» به یعقوب فروخته بود. عیسو سرسلسلۀ ادومیان شد.
wikijoo: عیسو
پیشنهاد کاربران
Rebbeka با تلفظ رِبِکّا به زبان های غربی، نام زن ایساّک ( اسحاق ) و مادر ایساو ( عیسو ) و جاکوب ( یعقوب ) در اصل و ریشه دارای دو تلفظ و دو معنا به شکل زیر بوده است ؛ یکی ربکّه به معنای رب کوچک و موئنث و دیگری به شکل ربک کاه به معنای رب کوچک کاه یا اله کوچک و نگهبان انبار کاه و علوفه احشام یا حیوانات خانگی. پاسخ این سوال هنوز توسط پژوهشگران و محققین متون دینی بطور حقیقی داده نشده است که چرا ایسا از لحاظ شجره ای از سلسله یا خطی به پیدایش رسیده است که آغاز آن در عصر ایساّک و ایساو و جاکوب مکر و حیله و فریب بوده است ؟ آیا خواست و امر و حکمت خداوند چنین بوده است که ریشه زمینی فرزند خودش ( البته بر اساس بینش و باور دین مسیحیت ) بسوی زمان گذشته به آن وان یا چشمه گول و فریب برسد و آبیاری گردد ؟ یک نکته مهم تر این است که آیا ایسا بخاطر عفو و بخشش گناهان انسان که گویا بر اساس محتوای تَورا ( تورات ) و ایوان گلی های چهارگانه ( اناجیل اربعه ) و قرآن ( کُرآن ) ریشه در گناه بابا آدم و ننه حوا در باغ بهشت داشته بوده باشد به صلیب کشیده شده است یا اینکه آه درد آلود برآمده از سینه آبراهام ( ابراهیم ) حدود دو هزار سال قبل از تولد ایسا از زمین به آسمان طنین انداخته و یخه و گریبان پدر آسمانی ایسا را بابت امر کردن به قربانی فرزند دلبند آبراهام و سارای پیر و فرسوده یعنی ایساّک ( در قرآن اسماعیل: ایس ما ایل ) گرفته و از طرف پدر آسمانی در جهت تسکین دل شکسته و زخمی پیرمرد آبراهام ، فرزند دلبند خودرا به روی صلیب فرستاده و در اصل و ریشه هیچگونه عفو و بخشش گناه انسان در کار نبوده است و داستانک آدام و حوا یک افسانه تخیلی و توهمی بیش نبوده و محتوای آن از طرف خداوند متعال و در قالب وحی به گوش سر سرایندگان آن ابلاغ نگردیده است؟ چرا پیروان این سه دین به اصطلاح توحیدی بخصوص در سطوح بالای رهبریت و پیشوائی و مرجعیت تقلید و فتوا دهندگی که در مورد مبداء و خداوند متعال هیچگونه تصویر روشنی در دست ندارند غیر از دو افسانه تخیلی و توهمی بنیادی و مشترک ؛ یکی آفرینش شش روزه جهان و دیگری بابا آدم و ننه حوا، در این همه ظلمت های ژرف و جهل های علاج ناپذیر گیر کرده اند و هیچگونه میل و گرایشی به تفکر و تفهم و تعقل از خود نشان نمی دهند و چرا به بینش و باور نوین زیر روی نمی آورند تا به کمک آن کلیه مسائل و اختلافات و دعوا ها و نزاع ها و خون ریزی ها را بین خود یک بار برای همیشه حل نمایند و به نجات و شفا و رهایی و رستگاری وعده داده شده بطور حقیقی و واقعی برسند :
... [مشاهده متن کامل]
خداوند متعال در طول تاریخ پیدایش انسان روی کره زمین تاکنون هیچ انسان هایی را در بین اقوام یهود و عرب و عجم و هیچ قوم دیگری تحت عناوین سوشیان و منجی و ناجی و نبی و پسر و رسول و ولی و والی و هر گونه عنوان دیگری برای تربیت و هدایت معنوی بشر انتخاب و اعزام و ارسال ننموده و در گوش سر هیچ انسانی یک جمله یا جملاتی را تحت عنوان آیه و آیات نجوا و زمزمه نکرده است چه بطور مستقیم و بدون واسطه و چه غیر مستقیم یا باواسطه و شریعت راستین و حقیقی و واقعی خداوند متعال هرگز آئین و دین و مذهب و ایدئولوژی و فرقه و حلقه نبوده و نمی باشد بلکه علم و در راس آن علوم طبیعی و تجربی و ریاضی هم محض و هم کاربردی بهمراه فن آوری های مفید صنعتی و خلاقیت های مدرن هنری و غیر از خداوند هیچ چیز و هیچ کس دیگری نه وجود داشته و نه می تواند وجود داشته باشد و آنهم نه به این معنای منفی که گویا کلیه موجودات غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی و انسانی نیستی های هستی نما یا ظل و سایه یا ماسوی و یا غیر از خدا باشند بلکه اجزای لاینفک و جدایی ناپذیر وی و خود وی .
عبارت پهلوانانه دینی خطاب به انسان به شکل : خداوند از شاهرگ گردن بخود تو نزدیک تر است، یک لفظ کودکانه ( البته نه کودکان خوب بلکه کودکان تربیت ناپذیر ) بیش نمی باشد و تهی از حقیقت و بریده از واقعیت است.
... [مشاهده متن کامل]
خداوند متعال در طول تاریخ پیدایش انسان روی کره زمین تاکنون هیچ انسان هایی را در بین اقوام یهود و عرب و عجم و هیچ قوم دیگری تحت عناوین سوشیان و منجی و ناجی و نبی و پسر و رسول و ولی و والی و هر گونه عنوان دیگری برای تربیت و هدایت معنوی بشر انتخاب و اعزام و ارسال ننموده و در گوش سر هیچ انسانی یک جمله یا جملاتی را تحت عنوان آیه و آیات نجوا و زمزمه نکرده است چه بطور مستقیم و بدون واسطه و چه غیر مستقیم یا باواسطه و شریعت راستین و حقیقی و واقعی خداوند متعال هرگز آئین و دین و مذهب و ایدئولوژی و فرقه و حلقه نبوده و نمی باشد بلکه علم و در راس آن علوم طبیعی و تجربی و ریاضی هم محض و هم کاربردی بهمراه فن آوری های مفید صنعتی و خلاقیت های مدرن هنری و غیر از خداوند هیچ چیز و هیچ کس دیگری نه وجود داشته و نه می تواند وجود داشته باشد و آنهم نه به این معنای منفی که گویا کلیه موجودات غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی و انسانی نیستی های هستی نما یا ظل و سایه یا ماسوی و یا غیر از خدا باشند بلکه اجزای لاینفک و جدایی ناپذیر وی و خود وی .
عبارت پهلوانانه دینی خطاب به انسان به شکل : خداوند از شاهرگ گردن بخود تو نزدیک تر است، یک لفظ کودکانه ( البته نه کودکان خوب بلکه کودکان تربیت ناپذیر ) بیش نمی باشد و تهی از حقیقت و بریده از واقعیت است.
Esau با تلفظ ایساو به زبان فارسی - کردی به معنای آب ایستا ؛ آب ساکن و یا آب جاری نشده می باشد و معنای معنوی این نام این است که برکت پدر مشمول حال او نمی گردد و نسل او منجر به ظهور مِشیا یا مسیحای موعود نمیگردد بلکه نصیب برادر جوانتر او یعنی جاکوب می شود. معنای معنوی جاکوب به زبان فارسی عبارت است از تصرف جای برادر بزرگتر و دریافت برکت پدر که در اصل حق طبیعی برادر بزرگتر بوده است. شجره شناسان مسیحی بر این باور اند که تبار ایسا مسیح از طریق جاکوب به ایساّک و آبراهام می رسد و نه از طریق ایساو. ایساّک که بصورت تفکیک شده از هم به شکل زیر می باشد : ایسا اک ؛ به زبان فارسی اقوام سومر و ایلامی و به زبان فارسی امروز به معنای " ایسای کوچک " می باشد و نه به معنای " آنکه می خندد ". نام پدر وی آبراهام می باشد که از سه واژه فارسی به شکل زیر ساخته شده است : آب راه ام.
... [مشاهده متن کامل]
از دیدگاه والدین ( معمولا پدر ) این نام به معنای توشه نوشیدنی راه من می باشد و نه به معنای پدر اقوام. در زبان های اروپایی گاهی اوقات این نام به شکل Avraham با تلفظ آوراهام نوشته می شود . آو به زبان کردی همان آب به زبان فارسی است. نام اول او Abram و Avram با تلفظ های " اَبر ام " و " اَور ام " بوده است که هردو به معنای : اَبر من، می باشند. اَور به زبان کردی امروزی ( کردی کرمانشاهی ) همان اَبر به زبان فارسی است. نتیجه اینکه آیا تغییر این نام ها در زبان عربی به ترتیب به شکل های ؛ عیسو یا عیصو ؛ یعقوب ؛ اسحاق و ایبراهیم یا ابراهیم و حتا تبدیل موسا به موسی و ایسا به عیسی ، خواست خداوند بوده است و یا اینکه تصادفی و غیر عمدی صورت گرفته است ؟ این حقیر بر این باورم که چنین تغییراتی حاصل درایت ؛ هوشیاری ؛ آینده نگری ؛ تفهم و تعقل حکیمان و ادیبان و هنرمندان قوم عرب بوده است در جلب توجه و حمایت اقوام عجم به آیین و دین نوپای اسلام و دور نمودن میل و رغبت آنان از آیین و دین یهودیت و مسیحیت و حتا زرتشتیت و لازم است که در این زمینه به عنوان متفکر ایرانی به آنان از صمیم قلب تبریک بگوئیم.
... [مشاهده متن کامل]
از دیدگاه والدین ( معمولا پدر ) این نام به معنای توشه نوشیدنی راه من می باشد و نه به معنای پدر اقوام. در زبان های اروپایی گاهی اوقات این نام به شکل Avraham با تلفظ آوراهام نوشته می شود . آو به زبان کردی همان آب به زبان فارسی است. نام اول او Abram و Avram با تلفظ های " اَبر ام " و " اَور ام " بوده است که هردو به معنای : اَبر من، می باشند. اَور به زبان کردی امروزی ( کردی کرمانشاهی ) همان اَبر به زبان فارسی است. نتیجه اینکه آیا تغییر این نام ها در زبان عربی به ترتیب به شکل های ؛ عیسو یا عیصو ؛ یعقوب ؛ اسحاق و ایبراهیم یا ابراهیم و حتا تبدیل موسا به موسی و ایسا به عیسی ، خواست خداوند بوده است و یا اینکه تصادفی و غیر عمدی صورت گرفته است ؟ این حقیر بر این باورم که چنین تغییراتی حاصل درایت ؛ هوشیاری ؛ آینده نگری ؛ تفهم و تعقل حکیمان و ادیبان و هنرمندان قوم عرب بوده است در جلب توجه و حمایت اقوام عجم به آیین و دین نوپای اسلام و دور نمودن میل و رغبت آنان از آیین و دین یهودیت و مسیحیت و حتا زرتشتیت و لازم است که در این زمینه به عنوان متفکر ایرانی به آنان از صمیم قلب تبریک بگوئیم.