عیده

لغت نامه دهخدا

( عیدة ) عیدة. [ ی َ دَ ] ( ع اِ ) ج ِ عَود. ( تاج العروس ) ( آنندراج ). جمع عود،عِوَدة است ، و نیز آن را بر «عیدة» جمع بندند که لغت قبیحی است. ( از اقرب الموارد ). رجوع به عود شود.
عیده. [ ع َ دَه ْ ] ( ع اِمص ) بدخوئی و کبر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). سؤخلق. ( از اقرب الموارد ). || ( ص ) مرد گرامی قدر درشت. و بدخوی از مردم و شتر و جز آن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). بدخلق از شتر و غیر آن ، و یا مرد عزیزالنفس و جافی. || آنکه به اطاعت حق درنیاید و تکبر کند. ( از اقرب الموارد ). عَیداء. رجوع به عیداء شود.

فرهنگ فارسی

بد خوئی و کبر سوئ خلق مرد گرامی قدر درشت و بد خوی از شتر و جز آن

پیشنهاد کاربران

بپرس