عیدان
لغت نامه دهخدا
عیدان. ( ع اِ ) تثنیه عید در حال رفع. رجوع به عید و عیدَین شود.
عیدان. [ ع َ ] ( ع اِ ) خرمابنان دراز، و از آن است کاسه ای که آن حضرت ( ص ) در آن بول میکرد. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ). نخل های طویل ( یک دانه آن را عیدانة گویند ). ( از اقرب الموارد ).
عیدان. [ ع َ ] ( اِخ ) جایگاهی است که در شعر بشربن ابی خازم از آن یاد شده است. رجوع به معجم البلدان شود.
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید