گرم عیب گوید بداندیش من
بیا گو ببر نسخه از پیش من.
سعدی.
جز اینقدر نتوان گفت بر جمال تو عیب که مهربانی از آن طبع و خو نمی آید.
سعدی.
کس عیب نیارد گفت آن را که تو بِپْسندی کس رد نتواند کرد آن را که تو بگزینی.
سعدی.
عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگونفی حکمت مکن ازبهر دل عامی چند.
حافظ.
با محتسبم عیب مگوئید که اونیزپیوسته چو من در طلب عیش مدام است.
حافظ.
عیب تو خواهی نگوید خصم عیب او مگوبا خموشی می توان خاموش کردن کوه را.
واعظ قزوینی.