تو عیب کسان هیچگونه مجوی
که عیب آورد بر تو بر عیبگوی.
فردوسی.
تو این آب روشن مگردان سیاه که عیب آورد بر تو بر عیب خواه.
فردوسی.
همی داستان را سخن پرورندنباید که بر نامه عیب آورند.
فردوسی.
چنان زی که از رشک نَبْوی به دردکه عیب آورد عیب جوینده مرد.
اسدی.
چه هر دو تهی می برآیند از آب چه عیب آورد مر سبد را سبد.
ناصرخسرو.