لری بختیاری
بای:عیب
بایار:معیوب
سلیم، ناکار آمدی، ایراد
زهرا کلاس چهرم
هستم
ایراد
نقص
کمبود
عیب. [ ع َ ] ( ع مص ) عیبناک گردیدن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) . عیب دار گشتن کالا. ( از اقرب الموارد ) . || عیبناک گردانیدن. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) . عیب دار کردن. لازم و متعدی است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ) . || دفزک گردانیدن مشک شیر را. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) . دفزک شدن شیر که در مشک باشد. ( از ناظم الاطباء ) . ستبر و غلیظ شدن شیر که در مشک است. ( از اقرب الموارد ) .
... [مشاهده متن کامل]
عیب. [ ع َ ] ( ع اِ ) آهو، مقابل فرهنگ. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) . نقیصه. ( اقرب الموارد ) . بدی. نقص. نقصان. ( فرهنگ فارسی معین ) :
چو بر شاه عیبست بد خواستن
بباید به خوبی دل آراستن.
منبع. لغت نامه دهخدا
🔖 آموزه ای از مولانا
هر کسی گر عیب خود دیدی ز پیش
کی بُدی فارغ وی از اصلاح خویش؟
غافل اند این خَلق از خود ای پدر!
لاجرم گویند عیبِ همدگر
.
❌ 👈 تازی
✅ 👈 پارسی
❌ عیب
... [مشاهده متن کامل]
✅ کمبود
✅ کاستی
✅ لغزش
✅ آک
✅ آهو ( آ هو–آ : پیشوند نایی–هو : خوب )
✅ بدی
✅ کَژی
✅ ناتندرستی
❌ عیب پوش
✅ بدی پوش
✅ کاستی پوش
❌ عیب جویی
✅ خرده گیری
✅ نکوهش
✅ سرزنش
❌ عیب جویی کردن
✅ خرده گرفتن
✅ نکوهیدن
✅ نکوهش کردن
✅ سرزنش کردن
❌ عیب دار
✅ آکمند
✅ آهومَند
✅ بد
✅ دارای کمبود
✅ کاستی دار
✅ ناتندرست
❌ عیب گیری
✅ خرده گیری
❌ فارغ
✅ آزاد
✅ آسوده
✅ رها
✅ دست از کار کشیده
❌ فارغ البال
✅ آسوده
✅ دل آسوده
✅ آسوده یاد
✅ سبکبال
✅ اَبیم ( اَ : بی/نا =بی بیم )
❌ فارغ التحصیل
✅ دانش آموخته
❌ فارغ شدن
✅ آسودن
✅ آسوده شدن
✅ رها شدن
✅ زاییدن
✅ زادن
❌ غافل
✅ فراموشکار
✅ ناآگاه
❌ غافل از آن که
✅ ناآگاه از آن که
❌ غافلانه
✅ ناآگاهانه
✅ فراموشکارانه
❌ غافلگیر
✅ ناگه گیر
❌ اصلاح
✅ بهسازی
✅ بازسازی
✅ پیرایش
✅ ویرایش
✅ آرایش
✅ بهبودگَری
✅ بهبودبخشی
✅ راست گری
✅ نیک سازی
✅ نیکو کردن
✅ به سامان آوردن
✅ سر و سامان دادن
✅ درست کردن
❌ خَلق
✅ آفریده
✅ آفرینش
✅ مردم
✅ مردمان
✅ نوآوری
❌ لاجَرَم
✅ به ناچار
✅ خواه ناخواه
✅ ناچار
✅ ناگزیر
✍ پارسا
عیب: نقطه ضعف، خرابی در چیزی. ( le petit Robert 1 )
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
آک āk ( پهلوی ) ، آیوک āyuk ( پهلوی: āhuk )
جیمان jimān ( سغدی: yimān ) ،
نقص: نبود چیزی که بودنش ضروری یا دلخواه است، ناکافی بودن چیزی در سنجش با آن چه دلخواه است، کمبود چیزی که با بودنش آن چه دلخواه است کامل می شود. ( https://www. cnrtl. fr/definition/defaut ) .
... [مشاهده متن کامل]
همتای پارسی این واژه ی عربی، به جز کمبود، اینهاست:
کمیک kamik ( پهلوی )
چیدرا cidrā ( سنسکریت )
کیماس kimās ( کردی ) .
سلیم
عیب: ایراد
عیب عبارت است از خارج شدن چیزی از حالت سلامتش
هم خانواده
آک= عیب= اِیب، اِیپ، ache، سردرد، کژی، کژناکی، هیت، هیتا، آهوگ، کاستی،
کم بود، لغزش، بدی، آفت، ناکارآمدی، نارسایی
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) .
اسل شناسی واژگان فارسی از ( ( زبان روزمره ) ) و ( ( زبان سازی دیرینه و نو ) ) .
... [مشاهده متن کامل]
نویسنده: # امیرمسعودمسعودی مسعودلشکر نجم آبادی
# آسانیک گری
# asanism
# asaniqism
راهنمای بهره برداری و اسفایده.
ساختار نوشته شدن برابری واژه ها :
اسل= ساختگی= اسل های دیگر
ناکارآمدی
لغت نامه دهخدا:
عیب. [ ع َ ] ( ع مص ) عیبناک گردیدن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) . عیب دار گشتن کالا. ( از اقرب الموارد ) . || عیبناک گردانیدن. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) .
عیبیدن.
عیباندن چیزی.
نارسایی
《 پارسی را پاس بِداریم》
عِیب
به گُمان واژه ای ایرانی - اُروپایی وَ هَم ریشه با :
ache دَر headache = سَر دَرد
اَگر پِیکَند ( ثابِت ) شَوَد می تَوان به چِهرِ " اِیب " به کار گِرِفت. شایَد اَز سُوتِ ( صوت ) آخ بَرگِرِفته شُده باشَد.
در گفتار لری گذشتگان بسیار پرکاربرد بوده است. و فردوسی ان را به کار برده است.
شاید این واژه از بنیاد ایرانی باستانی است.
صدمه، علت، فساد، منقصت، نقصان، نقص، نقیصه، وصمت، تقصیر، خرده، خطا، بدی، زشتی، شایبه، معرت، رسوایی، عار، آسیب، اک
کژی. کژناکی
برابر واژه تازی عیب واژه پهلوی هیت ، هیتا میباشد همانگونه ک واژه زیبای اناهیتا به چمار بانوی بی عیب میباشد . به امید روزیکه ما ایرانیان این واژگان زیبا و برازنده نیاکانمان را بکار ببریم.
انگ گذاشتن، انگ زدن
در پهلوی " آهوگ " برابر فرهنگ کوچک زبان پهلوی از مکنزی و برگردان بانو مهشید میرفخرایی.
کاستی
نقص
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)