چون گشت جهان را دگر احوال عیانیش
زیرا که بگسترد خزان راز نهانیش.
ناصرخسرو.
بر عالم علویش گمان بر چوفرشته هرچند که اینجا بود این جسم عیانیش.
ناصرخسرو.
|| جاسوس. ( ناظم الاطباء ). || اصلی. غیراندر. غیرناتنی.- برادر و خواهر عیانی ؛ برادر و خواهر از یک پدر و مادر. ( ناظم الاطباء ). در مقابل برادر اعیانی ( برادر رحمی ). رجوع به اعیانی شود.