عیانی

لغت نامه دهخدا

عیانی. ( ص نسبی ) آشکار. مقابل نهانی :
چون گشت جهان را دگر احوال عیانیش
زیرا که بگسترد خزان راز نهانیش.
ناصرخسرو.
بر عالم علویش گمان بر چوفرشته
هرچند که اینجا بود این جسم عیانیش.
ناصرخسرو.
|| جاسوس. ( ناظم الاطباء ). || اصلی. غیراندر. غیرناتنی.
- برادر و خواهر عیانی ؛ برادر و خواهر از یک پدر و مادر. ( ناظم الاطباء ). در مقابل برادر اعیانی ( برادر رحمی ). رجوع به اعیانی شود.

فرهنگ فارسی

آشکار مقابل نهانی

فرهنگ عمید

آشکار، ظاهر.

پیشنهاد کاربران

بپرس