عیان نمودن

لغت نامه دهخدا

عیان نمودن. [ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) آشکار کردن. واضح کردن. هویدا ساختن. عیان کردن :
جام فرعونی خبر ده تا کجاست
کآتش موسی عیان بنمود صبح.
خاقانی.
حور شود دست بریده چو من
یوسف خاطر بنمایم عیان.
خاقانی.
سگ گزیده خصم و تیغ شه چو آب
کآتش مرگ عیان خواهد نمود.
خاقانی.
و رجوع به عیان کردن شود.

فرهنگ فارسی

آشکار کردن واضح کردن هویدا ساختن عیان کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس