دیکشنری
مترجم
بپرس
عیالمندی
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
عیالمندی. [ م َ ] ( حامص مرکب ) عیالمند بودن. صاحب اهل و عیال بودن. عیالواری. عیالباری. عائله داری.
فرهنگ فارسی
دارای عیال بودن .
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها