عیاف

لغت نامه دهخدا

عیاف. ( ع مص ) ننگ داشتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || نپسندیدن شخص طعام یا شراب را و نخوردن و ننوشیدن آن. ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). || ترک گفتن شخص آب را، در حالیکه تشنه باشد. ( از اقرب الموارد ). عَیف. عَیَفان. رجوع به عیف و عیفان شود.

عیاف. [ ع َ ] ( ع اِ ) عیاف و طریدة؛ هر دو از بازی های عربان است. یا عیاف بازیی است که زنان بدان بازی کنند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). عیاف و طریدة؛ دو بازی است ازآن ِ عرب. ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس