عیاذ. ( ع اِ ) پناه. ( غیاث اللغات ) :
جایزه خواهم یکی کم بدهی اندکی
گر ندهی بیشکی زایزد خواهم عیاذ.
منوچهری.
- عیاذاً باﷲ ؛ پناه بر خدا.( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) : اگر عیاذاً باﷲ از مخالفان قصدی باشد بر این جانب. ( تاریخ بیهقی ص 560 ). اگر عیاذاً باﷲ سستی کنید خلل افتد. ( تاریخ بیهقی ص 351 ). اگر عیاذاً باﷲ بر این جمله باشد و خداوند غائب ، کار سخت دراز گردد. ( تاریخ بیهقی ص 453 ). وعیاذاً باﷲ اگر بی باکی مکابره ای آرد... دست تدارک از تلافی آن قاصر ماند. ( سندبادنامه ص 89 ). و اگر عیاذاً باﷲ قضا رفت و خطا آمد به تدارک آن مشغول شود. ( گلستان سعدی ).|| ( اِ ) پناه جای. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). ملتجاء. ( اقرب الموارد ). || مرغ پناه گرفته در کوه و جز آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || نوزائیدگان از هر ماده ای.( ناظم الاطباء ). || هی فی عیاذها؛ آن ماده حیوان داخل در ده و پانزده روز پس از کره آوردن است.( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از آنندراج ).