عیاد. ( ع مص ) بیمارپرسی نمودن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). دیدار کردن از بیمار. ( از اقرب الموارد ). عیادة. عَود. عُوادة. رجوع به عَوْد و عوادة و عیادة شود.
فرهنگ فارسی
( مصدر ) شروع کردن کاری را و بار دیگر مباشر آن شدن . ۲ - ( اسم ) بازگشت .
فرهنگ معین
(عِ ) [ ع . ] (اِمص . ) بازگشت .
فرهنگ عمید
۱. به احوال پرسی مریض رفتن. ۲. به سوی کسی یا چیزی بازگشتن. ۳. دوباره شروع کردن. ۴. بازگشت.