عکمز. [ ع ُ م ُ ] ( ع ص ) زن گرداندام پرگوشت نازک. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || شرم مرد پرگوشت. ( منتهی الارب ). || ( اِ ) مهره نره. ( ناظم الاطباء ). || حشفه انسان. ( ناظم الاطباء ). عکمزة. عکموز. عکموزة.