عکس العمل

/~aksol~amal/

مترادف عکس العمل: پیامد، واکنش، انعکاس، بازتاب

برابر پارسی: واکنش

معنی انگلیسی:
reaction, rebound, reflex, response

لغت نامه دهخدا

عکس العمل. [ ع َ سُل ْ ع َ م َ ] ( ع اِ مرکب ) واکنش. ( فرهنگ فارسی معین ). مقابل عمل. و رجوع به واکنش شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) واکنش
واکنش مقابل عمل

فرهنگ معین

(عَ سُ لْ عَ مَ ) [ ع . ] (اِمر. ) واکنش .

فرهنگ عمید

واکنش، کار یا حرکتی که کسی در برابر کار یا حرکت کس دیگر انجام می دهد.

جدول کلمات

واکنش

مترادف ها

repercussion (اسم)
پس زنی، برگشت، عکس العمل، دفع، واکنش، انعکاس، بازگردانی، دفع یا پیشگیری

counteraction (اسم)
اقدام متقابل، عکس العمل

reaction (اسم)
عکس العمل، انفعال، واکنش، واکنشی، انعکاس

فارسی به عربی

اِرْتِکاس

پیشنهاد کاربران

۱_وارو.
۲_واکنش.
۳_پاسخ.
۴_واکار = عکس العمل.
قانون عمل ، عکس العمل به ما می گوید هر عکس العملی که افتاده یا خواهد افتاد در پشتش یک عملی دارد که آن عمل باعث آن عکس العمل است.
🇮🇷 واژه ی برنهاده: واکنش 🇮🇷
پیامد، واکنش، انعکاس، بازتاب
واکنش

بپرس